مادری کردن ممنوع!!!!

 

 

چگونه زن ها در حق مردها مادری می کنند؟

1- در حق آنها زیاده از حد مفید واقع شدن و انجام دادن کارهایی که می بایست خودشان انجام بدهند: مثلا: به دنبال کلیدش می گردیم، لباس هایش را پشت سرش جمع می کنیم، کراواتش را برایش درست کرده، موهایش را مرتب می نماییم، صبح ها قبل از آن که به سر کار برود لباس هایش را انتخاب می کنیم، شب ها بعد از برگشتن از کار لباس هایش را از تنش درمی آوریم.

2- راه انداختن بازی های کلامی با آنان، بازی حدس بزن، جهت بیرون کشیدن اطلاعات از آنان، به او می گوییم: گرسنه ای؟ دوست داری کمی آش برایت درست کنم، نه؟ برایت ماهی درست کنم؟ دسر چطور؟ با این سوپ چطوری؟ زیاد جالب به نظر نمیاد؟ خب بذار فکر کنم. با یه ساندویچ گریل شده پنیر چطوری؟ اونم دوست نداری؟

3- ما معمولا چنین فرض می کنیم؛ مردها کم حافظه بوده و یا فراموش کار هستند و اطلاعاتی که می بایست خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد می کنیم: یادت باشد وقتی رسیدی زنگ بزنی، یادت نرود سوزی را از کلاس موسیقیش برسانی خانه. یادت باشد آشغال ها را دم در بگذاری! وقت دکترت یادت نرود!

4- آن ها را نکوهش می کنیم، گویی بچه اند، چطوری می توانی بدون ژاکت بیرون بروی؟ نمی بینی هوای بیرون سرده؟ چند بار باید بگویم قبل از این بخوابیم چراغ ها را خاموش کن، صورت حساب های برق خیلی داره بالا میره. دیشب وقتی داشتی فوتبال تماشا می کردی، سه تا نوشابه و یک پیتزای بزرگ خوردی، عجیب نیست اگر دلت درد گرفته باشه.

5- به عهده گرفتن کارهایی که فکر می کنید نمی توانید به درستی انجام بدهند: "اگر اجازه بدم برای شام فردا اون جایی را رزرو کنه، می دونم مثل همیشه یک اشتباهی می کنه. یا وقت را اشتباه می گه، یا یادش میره که یک میز خوب انتخاب کنه، بنابراین همیشه خودم این کار را می کنم." "بار آخر که استیون را فرستادم برای بچه ها لباس بخره، فاجعه بود. بچه ها هرگز نتونستن اون لباس ها را برای مدرسه بپوشند. این دفعه خودم می برمشان. نمی تونم اجازه بدم دوباره چنین اتفاقی بیفته." "ماه ها پیش، از جین خواستم یک هتل خوب تو شیکاگو پیدا کنه، اما اون فراموش کرد این کار را بکنه. حالا برنامه سفرمان سه هفته عقب افتاده و این منم که مجبورم همه کارها را انجام بدم. بهتر بود از اول خودم کارها را انجام می دادم."

6- اصلاح کردن اشتباهاتشان و امر و نهی کردن به آنها: "نه عزیزم اون زن و شوهری که تو تعطیلات دیدیم، اهل ویرجینیا بودند، نه وست ویرجینیا." "عزیزم اون طور که این کلمه را در جمله به کار بردی، اشتباه بود." "فکر می کنم اگر مسیر 41 را انتخاب کنیم به ترافیک خیابان گرد بر نمی خوریم." "اگه جای تو بودم الان از سمت چپ رانندگی می کردم." "چرا به مادرت زنگ نمی زنی بگی بچه ها مریض شدند و سرت خیلی شلوغه و برای یکشنبه دیگه نمی تونیم به اون سر بزنیم. هر چی گفتی این یکی را نگو که هفته پیش رفتیم و مادر منو دیدیم."

راه حل:

چگونه از مادری کردن در حق مردان دست برداریم؟
در زیر راه کارهایی ارائه شده که در تغییر نقش شما از یک مادر به یک معشوق خوب برای نامزد یا همسرتان، مفید خواهند بود:

1- از انجام دادن کارهایی که همسرتان می تواند خودش انجام دهد، پرهیز کنید. رفتار مادرانه داشتن در حق همسرتان بمانند اعتیاد است. همان طور که در مورد تمامی اعتیادها نیز صدق می کند و تنها راه نجات، ترک کردن است. این بدان معناست که وقتی همسرتان می پرسد، کلیدهایم کجاست؟ به او بگویید نمی دانم. اجازه دهید خودش دنبال آنها بگردد. هنگامی که برای مناسبت ویژه ای می خواهد خودش لباسش را انتخاب کند، نگویید که می بایست کدام لباس را بپوشد. هنگامی که لباس هایش را روی زمین می اندازد، آنها را برایش جمع نکنید.

چنان که همسرتان عادت دارد کارهایش را برایش انجام دهید، ممکن است کمی طول بکشد تا خودش را با این رفتار جدید وفق بدهد. در ابتدا امکان دارد برایش مشکل باشد. ممکن است یاس ها و سرخوردگی هایش را تحمل کنید، چرا که مدتی طول خواهد کشید تا کارهایی را که سالها برای خودش انجام نداده انجام بدهد. اگر زندگیتان گیج کننده تر و مغشوش تر به نظر آمد، تعجب نکنید. احتمال دارد در ابتدا به میهانی ها دیرتر برسید، چرا که او نمی تواند کلیدهایش را بیابد. حتی ممکن است در حالی که کراواتش چروک و نامرتب است از خانه خارج شوید. چنان چه این اتفاقات به کرات پیش بیاید، به تدریج خواهد آموخت. زیرا خواهد دید هر بار که به دنبال کلیدهایش می گردد و آنها را پیدا نمی کند، چقدر سرخورده و مایوس می شود، لذا می آموزد هر شب آنها را در جای مخصوصی بگذارد. وقتی دیگران به او بگویند کراواتش نامنظم است. لذا می آموزد از این پس قبل از خارج شدن از خانه در آینه خودش را وارسی کند. به عبارت دیگر بزرگ شده و یاد می گیرد چگونه از خودش مراقبت کند.

البته این بدان معنا نیست که چنان چه همسرتان پرسید، کلیدهایش کجا است؟ شما جواب بدهید: "خودت پیداش کن، من که مادر تو نیستم"، حتی در اینجا هم توصیه ام این نیست که می بایست در حق همسرتان مهربان و حمایتگر نباشید، بلکه هدف صرفا بدین معناست که چگونه بیشتر به مانند یک همسر و معشوق و کمتر به مانند یک مادر با او رفتار کنید.

2- با نامزد یا همسرتان به مانند شخصی لایق، دانا، توانا و قابل اعتماد رفتار کنید. اطلاعاتی که خودش می بایست به خاطر داشته باشد را به او یادآوری نکنید. سعی ننمایید به جایش فکر کنید و یا تقویمش باشید. بلکه به گونه ای رفتار کنید که دریابد بزرگسالی فهمیده و توانا است که شما همیشه می توانید روی او حساب کنید. به خاطر داشته باشید از آنجا که مدت ها در حقش مادری می کردید و برنامه هایش را ترتیب می دادید، کمی تنبل شده است. به طرزی ناخودآگاه ممکن است در به خاطر سپردن قرار ملاقات ها و مسوولیت هایش به شما تکیه کند. بنابراین طبیعی است هنگامی که از این کار دست می کشید، بعضی از کارهایش را فراموش کند. مثلا برخی از صورت حساب ها را نپردازد و یا اینکه آشغال ها را هر شب دم در نگذارد. در این گونه مواقع سرزنشش نکرده و از او انتقاد نکنید، بلکه با یاس او همدردی کرده و به دنبال کار خود بروید.

به عنوان مثال فرض کنید همسرتان روز پنجشنبه یک وقت برای دندانپزشکی دارد. صبج هنگامی که می خواهد به سر کار برود. بدون اینکه چیزی بگویید با او خداحافظی کنید. عصر هنگامی که به خانه برمی گردد، می گوید: "خیلی از دست خودم عصبانی ام، منشی دکتر هاپکینز به محل کارم تلفن کرد و گفت: "برای امروز وقت دکتر داشتی"، به کلی فراموش کرده بودم. در این موقع به او بگویید: "اوه عزیزم خیلی بد شد اما مساله ای نیست، مطمئنم دوباره می تونی یک وقت جدید بگیری". هنگامی که به دفعات کافی این قرار ملاقات ها فراموش شود، همسرتان به طرزی طبیعی می آموزد که چگونه برنامه هایش را به خاطر بسپارد.

3- آنگونه که مادرها با بچه هایشان صحبت می کنند با او صحبت نکنید. به خودتان قول بدهید با نامزد یا همسرتان طوری صحبت نکنید، گویی او یک پسربچه پنج ساله می باشد. این به آن معنا است که اصلا او را نکوهش نکنید. اشکالی ندارد اگر بگویید از دستش ناراحت و عصبانی هستید، اما این کار را به گونه ای که یک بزرگسال با بزرگسال دیگر انجام می دهد، انجام دهید نه مثل یک مادر عصبانی که از دست پسربچه شیطانش به ستوه آمده است.

حرف های بچه گانه زدن چطور؟ به عقیده من کمی با لحن کودکانه حرف زدن کاملا طبیعی می باشد. چرا که این راهی است بسیار صحیح برای درمیان گذاشت احساسات آسیب پذیرمان، اما چنانچه با نامزد یا همسرتان حرف های بچه گانه می زنید، خصوصا در رختخواب و یا در حین رابطه جنسی، این یک مشکل محسوب می شود. وقت آن رسیده که رفتاری بالغانه داشته باشید.

4- مسوولیت هایی را که دوست دارید به عهده بگیرد به او واگذار کنید و چنان چه اشتباه هایی مرتکب می شود، مسوولیت ها را از او سلب نکنید. می دانم این کار برای بعضی از شما تا چه خد مشکل است. این بدان معناست که کنترل کردن همه چیز را رها نمایید و اعتماد کنید. همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت، حتی هنگامی که همه موارد آن طور که می خواستید، پیش نمی روند. به عنوان مثال: همسرتان می گوید برای شام در رستورانی میز رزرو خواهد کرد؛ اما وقتی برای این کار به رستوران تلفن می کند که تمام میزها قبلا رزرو شده اند. پس ساعت شش به شما تلفن می زند و می گوید موفق نشده میزی را رزرو کند. شما به او می گویید: خیلی بد شد، من طبق قرار قبلیمان آمده ام و مطمئنم که می تونی یک جای دیگه پیدا کنی. ساعت هشت می بینمت، خداحافظ. همسرتان از این که در رزرو میز شکست خورده، احساس حماقت خواهد کرد، اما از این که سرزنشش نکرده اید از شما ممنون شده و بار دیگر که قرار است جای دیگری بروید، این موضوع را هرگز فراموش نخواهد کرد.

هشدار: ممکن است هنگامی که همه موارد بد پیش می رود، وسوسه شوید دخالت کرده و کنترل اوضاع را دوباره خودتان به دست بگیرید. به عنوان مثال: موسم تعطیلات نزدیک شده و می دانید همسرتان هیچ گونه اقدامی برای تهیه جا انجام نداده و یا نامزدتان موقع درست کردن لازانیا بیش از حد از سس استفاده می کند، در حالی که مطمئن هستید این مقدار سس غذا را بدمزه خواهد کرد.به او اجازه دهید اشتباه کند و عواقب آن را نیز بپذیرد. زیرا تنها از این راه می توان بیاموزد که کارها را به درستی انجام دهد.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد